داستانکده
امیدوارم از داستانها لذت ببرید
کپی با ذکر منبع مانعی ندارد
...............
داستان درخاستی هم درج میشود
نــظـر یــادت نـــره
امیدوارم از داستانها لذت ببرید
کپی با ذکر منبع مانعی ندارد
...............
داستان درخاستی هم درج میشود
نــظـر یــادت نـــره
در یک شب طوفانی، باد تندی می وزید
صدای باد در بین ساختمان ها می پیچید
و صدای وحشتنا کی ایجاد می کرد،
کم کم ساعت به 10 شب می رسید،
ادامه داستان در ادامه مطلب
منبع : داستانکده
ادامه مطلبروزی روزگاری در یکی از شهرهای هکمتان که امروزه با همدان
همه میشناسنش مردی کنار جوی ابی نشسته بود
به اب نگاه میکرد و از صدای اب و زلالی اب لذت میبرد
در همان لحظه سیب سرخی داخل اب شناور دید و وقتی که نزدیک شد
سیب را از اب گرفت و خورد
وقتی که سیب را کامل خورده بود یادش افتاد که....
ادامه داستان در ادامه مطلب
ادامه مطلبروزی پادشاهی سالخورده
که دو پسرش را در جنگ با دشمن از دست داده بود،
تصمیم گرفت برای خود جانشینی انتخاب کند.
پادشاه تمام جوانان شهر را جمع کرد
ادامه داستان در ادامه مطلب
منبع : داستانکده
ادامه مطلب