بسم الله

قریب به ۷۰ ســال از خدا عمر گــرفته…

اهل مشــهد است.

در دلــش آرزوی زیارت بی بی دوعــالم

فاطمـه المعصــومه سلام الله علیها غــوغا کرده.

بادلی شکسته ،

رفت حــرم سلـطان خــوبی ها

حضـرت علی ابن مـوسی الرضــا علیــه السـلام.

آقا جــان!

 

ادامه داستان در ادامه مطلب

منبع : کیانی چت , داستان کده

 

ادامه مطلب
نویسنده: !!☆farzad☆!!

داستان گمشده

چهارشنبه دوازدهم مهر ۱۳۹۶، 1:38

چشمانش پر بود از نگرانی و ترس

لبانش می لرزید 

گیسوانش آشفته بود و خودش آشفته تر 

- سلام کوچولو .... مامانت کجاست ؟

نگاهش که گره خورد در نگاهم 

بغضش ترکید 

قطره های درشت اشکش , زلال و و بی پروا 

چکید روی گونه اش 

- ماماااا..نم .. ما..مااا نم ....

صدایش می لرزید چ

را گریه می کنی عزیزم , گم شدی ؟ 

 

ادامه داستان در ادامه مطلب 

منبع : داستانکده

ادامه مطلب
نویسنده: !!☆farzad☆!!

داستان علی گندابی

شنبه یکم مهر ۱۳۹۶، 1:38

علی نامی که در محله فعلی که مصلای همدان نام دارد

و در گذشته به آن گنداب میگفتند زندگی می کرد!

به همین دلیل او را علی گندابی صدا می کردند.

علی گندابی چهره ای زیبا بهمراه چشمهای زاغ

و موهای بور داشت که یک کلاه پشمی

خیلی زیبایی هم سرش میکرد

 

ادامه داستان در ادامه مطلب

منبع : داستانکده

 

برای دانلود صوت داستان اینجا کلیک کنید

ادامه مطلب
نویسنده: !!☆farzad☆!!

آمارگیر وبلاگ

© داستانکده