داستان بیرون افتاب میدرخشد

دوشنبه بیستم شهریور ۱۳۹۶، 4:47

برنامه ت رو برداشتی ؟

چیزی جا نذاشتی ؟

ساندویچت ! ساندویچت رو بخوریا

از بوفه ی مدرسه چیزی نخری

 بعد هم صداش رو آروم می کرد

و حواسش نبود که همون صدای به خیالش آروم

توی راه پله می پیچه می گفت :.... 

 

ادامه داستان در ادامه مطلب 

منبع : داستانکده , چت

ادامه مطلب
نویسنده: !!☆farzad☆!!

داستان طنز عمو حسن ( نخونی از دست رفته)

شنبه دوازدهم فروردین ۱۳۹۶، 4:59

صدای زنگ تلفن

 دخترک گوشی رو بر میداره - سلام . کیه؟

 سلام دختر خوشگلم منم بابایی!

مامانی خونه است؟ گوشی رو بده بهش! 

نمیشه! 

چرا؟ 

چون با عمو حسن رفتن تو اطاق خواب

طبقه بالا در رو هم رو خودشون بستن....

 

ادامه داستان در ادامه مطلب 

منبع : کیانی چت ,  داستانکده

ادامه مطلب
نویسنده: !!☆farzad☆!!

آمارگیر وبلاگ

© داستانکده