جو دانشگاه رو مریم و دوست داشتنش تاثیر گذاشته بود

هر موقع از دانشگاه بر میگشت و جواد میرفت پیشش

یا میگفت خسته ام یا درس دارم یا به بهونه های مختلف

جوادو بی محل میکرد تا یک سال ...

 

ادامه داستان در ادامه مطلب 

منبع : داستانکده

ادامه مطلب
نویسنده: !!☆farzad☆!!

داستان عجب پرستاریه

چهارشنبه سیزدهم اردیبهشت ۱۳۹۶، 3:38

دختر: می دونی فردا عمل قلب دارم ؟ 

پسر: آره عزیز دلم . . . 

دختر: منتظرم میمونی ؟ 

پسر رویش را به سمت پنجره اطاق دختر بر میگرداند

تا دختر اشکی که از گونه اش بر زمین میچکد را نبیند و گفت

منتظرت میمونم عشقم. . . .  

 

ادامه داستان در ادامه مطلب

منبع : داستانکده , کیانی چت

ادامه مطلب
نویسنده: !!☆farzad☆!!

روایت های ناخداگاه یک عاشق...

چهارشنبه بیست و دوم دی ۱۳۹۵، 1:35

باورم نمیشه! 

تو. تو سعید! آخه یعنی چی؟

تو که همیشه میگفتی

مواظب باشیم که زنده گیر نیفتیم.

الان خودت منو زنده تحویل دادی؟! 

ببین عزیزم..... خفه شو سعید.

 

ادامه داستان در ادامه مطلب

منبع : داستانکده

ادامه مطلب
نویسنده: !!☆farzad☆!!

داستان زیبای عاشقانه دختر فداکار

شنبه هجدهم دی ۱۳۹۵، 3:9

همسرم با صدای بلندی گفت :

تا کی میخوای سرتو توی اون روزنامه فروکنی؟

میشه بیای و به دختر جونت بگی غذاشو بخوره؟

روزنامه را به کناری انداختم و بسوی آنها رفتم.

تنها دخترم آوا بنظر وحشت زده می آمد... 

 

ادامه داستان در ادامه مطلب

منبع : کیانی چت

ادامه مطلب
نویسنده: !!☆farzad☆!!

داستان مرد به این مهربونی دیده بودید

چهارشنبه پانزدهم دی ۱۳۹۵، 0:33

تعدادی مرد در رخت کن یک باشگاه گلف هستند ...

موبایل یکی از آنها زنگ می زند

مردی گوشی را بر میدارد

و روی اسپیکر می گذارد

و شروع به صحبت می کند.

همه ساکت میشوند

و به گفتگوی او با طرف مقابل گوش می دهند !

مرد: بله بفرمایید ...

 

ادامه داستان در ادامه مطلب

منبع : کیانی چت

ادامه مطلب
نویسنده: !!☆farzad☆!!

آمارگیر وبلاگ

© داستانکده