داستان عجب پرستاریه
چهارشنبه سیزدهم اردیبهشت ۱۳۹۶، 3:38
دختر: می دونی فردا عمل قلب دارم ؟
پسر: آره عزیز دلم . . .
دختر: منتظرم میمونی ؟
پسر رویش را به سمت پنجره اطاق دختر بر میگرداند
تا دختر اشکی که از گونه اش بر زمین میچکد را نبیند و گفت
منتظرت میمونم عشقم. . . .
ادامه داستان در ادامه مطلب
ادامه مطلب
نویسنده:
!!☆farzad☆!!