داستان بیرون افتاب میدرخشد

دوشنبه بیستم شهریور ۱۳۹۶، 4:47

برنامه ت رو برداشتی ؟

چیزی جا نذاشتی ؟

ساندویچت ! ساندویچت رو بخوریا

از بوفه ی مدرسه چیزی نخری

 بعد هم صداش رو آروم می کرد

و حواسش نبود که همون صدای به خیالش آروم

توی راه پله می پیچه می گفت :.... 

 

ادامه داستان در ادامه مطلب 

منبع : داستانکده , چت

ادامه مطلب
نویسنده: !!☆farzad☆!!

آمارگیر وبلاگ

© داستانکده