داستان زیبای صداقت
سه شنبه بیست و هشتم دی ۱۳۹۵، 2:26
روزی پادشاهی سالخورده
که دو پسرش را در جنگ با دشمن از دست داده بود،
تصمیم گرفت برای خود جانشینی انتخاب کند.
پادشاه تمام جوانان شهر را جمع کرد
ادامه داستان در ادامه مطلب
منبع : داستانکده
ادامه مطلب
نویسنده:
!!☆farzad☆!!